درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ بچه كلاغ 

دلم نيومد نخونم و برم

خوندم

چه حس خوبي. حس خوش کودکي...

من يادمه. همه اين روزا رو يادمه. روزاي قشنگ معصوميت همراه با ترس. سالهاي خون و تعفن و

جنگ

چيزي که همه زندگي هم دوره اي هاي ما رو تحت سلطه خودش داشت و هنوز با من و توي رگ هام داره زندگي ميکنه

کي ميدونه که ما بچه گي مون رو ترسيديم. من همه بچه گيم با ترس بود. ترس از دست دادن عزيزام

از دست دادن بابام که هميشه برام دنيا بوده و ازم دور

داداشم که هميشه صبور بود و اروم و دور

و حالا نميدونم چي مونده از اون روزا بجز درد

هنوزم درد. درد حرف هاي بي اساس ديگران و گاهي ديدن درد همون عزيزام

کسايي که ازشون نردبون ساختن...

ببخشيد اين همه حس خوب رو خراب کردم. ميدونم

اما هيچ وقت حس خوب کودکي بدون جنگ و حس بد ترس برام نبوده

تنها حسرتي که از اون زمان برام مونده اينه که هميشه دلم ميخواست تو اون روزگار عاشق ميشدم که هيچ وقت نميشد اخه قد و قواره اين حرفا نبودم.

اما حالا خواهرانه بهت توصيه ميکنم دودمانت رو با عاشق شدن به باد نده.

راستي يه چيزي!

مگه سر شما هم مقنعه کش دار و چونه دار ميکردن؟

شاد و برقرار باشيد . . . يا علي.