تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

دخترك خنديد و

پسرك ماتش برد !

كه به چه دلهره از باغچه ي همسايه، سيب را دزديده

باغبان از پي او تند دويد

به خيالش مي خواست،

حرمت باغچه و دختر كم سالش را

از پسر پس گيرد !

غضب آلود به او غيظي كرد !

اين وسط من بودم،

سيب دندان زده اي كه روي خاك افتادم

من كه پيغمبرعشقي معصوم،

بين دستان پراز دلهر? يك عاشق

و لب و دندان ِ

تشنه ي كشف و پر از پرسش دختر بودم

و به خاك افتادم

چون رسولي ناكام !

هر دو را بغض ربود...

دخترك رفت ولي زير لب اين را مي گفت:

" او يقيناً پي معشوق خودش مي آيد !"

پسرك ماند ولي روي لبش زمزمه بود:

" مطمئناً كه پشيمان شده بر مي گردد ! "

سالهاست كه پوسيده ام آرام آرام !

عشق مظلوم قرباني غرور است هنوز !

جسم من تجزيه شد ساده ولي ذرّاتم،

همه انديشه كنان غرق در اين پندارند:

اين جدايي به خدا رابطه با سيب نداشت

سلام اين جوابه يه شاعر جوون به نام جواد نوروزي به هر دونفر شونه و هنوز اين شعر ادامه دارد کلي شاعر در مورده اين سيبه شعر گفتن

پاسخ

اي بابا تو هم منو سر کار گذاشتي....عجب شعر پر دردسريه