من اشتباه میکنم ؟
سلام .....خسته نباشی.....امروز اومدم گلایه کنم البته نه از گرونی نه از گرمی هوا نه از تحریمهای ایران نه از گرونی کرایه خونه ها نه از بیکاری و نه از این جور چیزا اومدم گلایه کنم از خودمون....آره از خودم و از خودت ....به خاطر چی؟ ....به خاطر اینکه فراموشکار شدیم ....البته منظورم از فراموشکاری فراموش کردن دوستهای قدیمی هست ...دوستهایی که یه روزایی بهترین لحظاتمون رو رقم زدن ولی حالا فقط ازشون یه شماره تلفون مونده که رو موبایلامون ذخیره شده....واقعا چه اتفاقی واسه ذهن ما آدما داره میوفته ؟ چرا اینقدر زود دوستهای خوب فراموش میشن چرا ما اینجوری شدیم؟ چرا از همه توقعمون بالا هست؟ چرا دلمون میخواد همه به ما زنگ بزنن ولی ما خودمون به هیچ کی زنگ نمیزنیم که حالشو بپرسیم ....چرا اون خنده های قدیمی و اون خاطره های ناب جاشو به دل مشغولی های زود گذر و بی ارزش داده چرا ؟ کاشکی یکی بود جوابای سوالامو میداد! چند روز پیش یکی از دوستهای قدیمی من بهم زنگ زد خیلی خیلی خوشحال شدم ..... بعد از اینکه از هم احوالپرسی کردیم و کمی از خاطره های قدیم رو مرور کردیم کم کم از لابلای حرفاش فهمیدم از من چیزی میخواد و فقط به خاطر این که میدونسته من میتونم مشکلشو حل کنم با من تماس گرفته نه به خاطر خودم و نه به خاطر خودش .....جالب تر اینجا هست که بدونید اون چیزی که دوستم از من میخواست فقط یه سی دی آنتی ویروس بود ..... ای کاش خیلی وقت پیش به دوستم میگفتم من به غیر از سی دی انتی ویروس سی دی های دیگه هم دارم شاید حداقل به خاطر اونها به من یه زنگی میزد ......بگذریم ....زمونه بی وفا شده .....زخمهای گنده رو کسایی به آدم میزنن که یه روزهایی بهترین بودند ...و این منو اذیت میکنه ....یا علی